| امروز یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

در گفتگو با آیت‌الله هادوی تهرانی مطرح شد؛


اقتصادنا، قرآن اقتصاددان‌های اسلامی است / هنر شهید صدر چه بود؟

آیت ­الله مهدی هادوی تهرانی گفت: کتاب شهید صدر با عنوان اقتصادنا، قرآن اقتصاددان‌های اسلامی است. هنر شهید صدر تفکیک بین علوم هنجاری و توصیفی بود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، آیت ­الله مهدی هادوی تهرانی، استاد دروس خارج حوزه علمیه قم است که سال­ها قبل با عرضه آثاری چون «ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن» و «مکتب و نظام اقتصادی اسلام» به موضوع اقتصاد اسلامی پرداخته است. او در مصاحبه با فصلنامه صدرا که حجت­ الاسلام مؤذنی، معاون پژوهشی مؤسسه شهید صدر هم در آن حضوری مؤثر داشت، از کتاب اقتصادنا اثر شهید صدر، به عنوان قرآن اقتصاددان­ های اسلامی یاد کرد و تفکیک بین علوم هنجاری و توصیفی را یکی از کلیدهای اساسی در تحول علوم انسانی اسلامی دانست.

 

* مهم­ترین دغدغه‌ فصلنامه صدرا، مسئله اسلامی­ سازی علوم انسانی است و در این راستا، در یکی از پرونده­ های این شماره، اندیشه ­های شهید صدر موضوع بحث قرار گرفته است؛ یعنی می‌خواهیم ببینیم نوآوری‌های شهید صدر چه کمکی می‌تواند به تحول علوم انسانی بکند.

 

شهید صدر یک نابغه‌ استثنایی در تاریخ علمای اسلامی است؛ چراکه بسیاری از آنچه را که عرضه کرده، محصول تفکر و نوآوری و ذهن خلاق خودش است. ایشان شاگرد بزرگانی در نجف بوده و شاید بیشترین تأثیر را به لحاظ فقهی و اصولی از مرحوم آقای خوئی گرفته، ولی اگر ما مدرسه‌ اصولی ایشان را با مدرسه‌ اصولی مرحوم خوئی مقایسه کنیم، فاصله آنها چشمگیر است.

 

یکی از اقدامات مهم و مؤثر آقای صدر این بوده که سعی کرده است به علم اصولی که امروز در اختیار ماست، سامان و نظم تازه‌ای دهد. اصول فقه، دانش ریشه ­داری است و اصولاً بنیان‌گذار علم اصول، خود حضرات معصومین (علیهم‌السلام) هستند. من این نظر را که می‌گوید اصحاب ائمه، بنیان­گذاران علم اصول هستند قبول ندارم؛ البته علم اصول به این معنای خاصی که ما امروز می‌شناسیم، محصول فعالیت‌های اصحاب است، ولی ریشه‌ها و قواعد اولیه را خود اهل­ بیت (علیهم‌السلام) عرضه کردند و ایشان بودند که به اصحاب جهت دادند و بعدها رساله‌ها و کتاب‌های اصولی تدوین شد.

 

وقتی این علم اصول هزار و چند صد ساله به دست شهید صدر می­ رسد، ایشان در مقام سامان دادن آن برمی ­آید. البته قبل از ایشان، بزرگان علم اصول، مانند مرحوم اصفهانی (کمپانی)، مرحوم شیخ محمد غروی اصفهانی و شاگرد ایشان مرحوم آقای مظفر تلاش کرده بودند این کار را انجام دهند، اما تلاششان به فرجام نرسید. مرحوم مظفر (رضوان‌الله علیه) که یکی از بهترین کتاب‌های آموزشی علم اصول، یعنی اصول الفقه را نوشته، خودش یک شخصیت مبدع و صاحب مبنا نبود؛ بلکه به مبانی مرحوم اصفهانی و مبانی مرحوم نائینی پایبند بود و توان اینکه این مبانی را با هم هماهنگ کند، نداشت. نوآوری ایشان در اصول الفقه هم که به هر حال تدوین تازه‌ای بر اساس دیدگاه مرحوم اصفهانی بود، نسبت به کاری که شهید صدر کرده، هنوز بسیار نپخته است. شهید صدر (رضوان‌الله علیه) هم خودش صاحب مبنا و صاحب‌فکر بود و هم برای بازسازی این بنا تلاش کرد. به‌ویژه تلاش‌های ایشان در تدریس درس خارج بود که در دروس فی علم الاصول انجام داد و معروف شد به حلقات. مجموع آن سه حلقه که چهار جلد می‌شود، در کمتر از شش ماه نوشته شده است.

 

شهید صدر سعی کرد به چینش اصول، سامان بدهد؛ البته اقدام ایشان نیاز به تکمیل دارد و ما در درس خارج، سعی کردیم با ادامه دادن اقدام شهید صدر، آن ساختار منطقی علم اصول را که ایشان به دنبال آن بود، عرضه کنیم؛ اما اقدام آقای صدر نسبت به علمای قبلی، کار فوق ­العاده شاخصی بود و فاصله‌ زیادی دارد.

 

چیزی که آقای صدر در علم اصول به آن توجه کرد و تا جایی که من اطلاع دارم، قبل از ایشان هیچ­کس، به آن توجه نکرده، «روش ­شناسی» و متدولوژی در علم اصول بوده است. ایشان نکته­‌های بسیار کلیدی در باب روش‌شناسی علم اصول مطرح کرده که به ما بسیار کمک کرد و یکی از مصادر اصلی ما در بحث روش‌شناسی علم اصول، همین مطالب ایشان بوده است.

 

با توجه به اینکه اصول، تأمین­ کننده‌ ابزار فقه است، فقیه برای اینکه بتواند در حوزه‌ مسائل فقهی استدلال کند، به «حجت» نیاز دارد. وظیفه‌ علم اصول، تعیین حجت‌هایی است که برای فقیه، استنادپذیر باشد. به همین دلیل ما با محوریت حجت، کل علم اصول را سامان دادیم.

 

به نظر من، شاخص اولی و اصلی در شخصیت آقای صدر این است که «اصولی» است؛ یعنی ایشان پیش از هر چیزی و بیش از هرچیزی، اصولی است و فقه و فلسفه و کلام و تاریخ و تفسیر در شخصیت ایشان، بعد از اصول قرار می‌گیرند. ایشان اولاً و بالذات، «اصولی» است، سپس فیلسوف یا فقیه. به اعتقاد من، فقاهت شهید صدر بسیار بالاتر از مرتبه‌ فلسفه‌اش است و فلسفه‌اش بسیار بالاتر از مرتبه‌ تاریخ یا تفسیرش، ولی مرتبه‌ اول او اصولی بودنش است و ذهنش، ذهن اصولی است. ایشان حتی در فلسفه هم تحت تأثیر این نگاه اصولی است و بحثی هم که با عنوان «الأسس المنطقیه فی الاستقراء» مطرح کردند، تحت تأثیر شخصیت اصولی ایشان است.

 

* «اصولی» که می‌فرمایید، به معنای معروف و معهود پیشینی که نیست؟ یعنی مثلاً در این اصولی که شما می‌فرمایید، چیزی مثل حساب احتمالات هم قرار می‌گیرد یا خیر؟

 

بله، بحث حساب احتمالات را ایشان اول از همه در اصول مطرح کرده است.

 

* پس منظور از اصول، همان اصول مدنظر شهید صدر است.

 

بله یعنی اصول با همان وضعیت توسعه­ یافته که موردنظر آقای صدر بود. در کتاب الأسس المنطقیه للإستقراء که به قلم آقای صدر و یکی از نشانه‌های نبوغ ایشان است، در بخش اول آن، مبانی منطق ارسطویی و در بخش دوم، بحث حساب احتمالات آمده است و بخش سوم آن، وارد مبانی منطق استقرا می‌شود. ایشان در بخش اول، توانایی‌های فلسفی منطقی خودش را در حوزه‌ فلسفه و منطق متعارف نشان داده. بخش دوم یعنی حساب احتمالات هم بخش استثنایی کتاب است؛ زیرا همان­طور که می­ دانید، تحصیلات رسمی‌ آقای صدر چند کلاس ابتدایی است و ایشان حتی به دبیرستان هم نرفته، چه رسد به دانشگاه. کسی که به اندازه ایشان تحصیلات رسمی دارد و به این نحو می‌خواهد درباره ریاضیات و آن هم حساب احتمالات صحبت کند، قاعدتاً باید اشتباهات بزرگی کند؛ اما آقای صدر نه­ تنها توانسته در این حوزه بسیار قوی بحث کند، بلکه در حوزه‌ حساب احتمالات، نظریات برنولی را که یکی از بزرگ­ترین صاحب­نظران و از مفاخر ریاضی محسوب می‌شود، به چالش کشیده و نقد کرده و نظریات جایگزین برای نظریات وی مطرح کرده است؛ درحالی‌که کسانی که در رشته ریاضی دکترا می‌گیرند هم نمی‌توانند در این حد اظهارنظر کنند؛ بنابراین اگر کسی بخواهد کتاب مبانی منطق استقرایی آقای صدر را به خوبی درک کند، حداقل به ریاضیاتی در حد ریاضیات دانشگاهی نیاز دارد. به همین دلیل بسیار جای حیرت است که کسی با ریاضیات دبستانی، کتابی نوشته که دیگران باید ریاضیات دانشگاهی بدانند تا این کتاب را بفهمند. متأسفانه کتاب مبانی منطقی استقرایی‌ ایشان، یکی از کتاب‌هایی است که در آثار ایشان واقعاً مهجور است. این کتاب به دلیل اینکه در حوزه‌های علمیه بوده در دانشگاه‌ها شناخته نشده است و در حوزه هم شناخته نشده؛ چراکه مطالبش برای حوزوی‌ها چندان مأنوس نیست.

 

* آیا این کتاب ترجمه شده؟

 

بله. دو بار ترجمه شد. یک بار یکی از بزرگان که تسلط کافی بر مباحث نداشت، آن را ترجمه کرد. بعد هم طلبه‌ جوانی این ترجمه را انجام داد. ایشان لیسانس مهندسی داشت، اما در انتشار این ترجمه به توصیه‌ من عمل نکرد و عجله کرد و این کار به صورت شایسته و بایسته عرضه نشد. متأسفانه همان­طور که من پیش‌بینی کرده بودم و به ایشان هم گفته بودم که این مدل ترجمه باعث می‌شود این اثر از بین برود، عملاً از بین رفت و آن چیزی که باید می‌شد، نشد.

 

به هر حال کار بزرگی که آقای صدر، به یک معنا در ریاضیات و به یک معنا در فلسفه و منطق کرده، باز تحت تأثیر شخصیت اصولی ایشان است و بیشترین ثمره‌ این بحث، در اصول است. ایشان در اواخر عمرش، در تلاش بود که بر اساس مبانی منطقی استقرا، فلسفه را بازسازی کند و مقداری هم در این زمینه قلم زده بود که ظاهراً تمام آثار قلمی‌اش در حمله‌ صدامی‌ها از بین رفت.

 

* این شخصیت با این شاخصه ­هایی که اشاره کردید، چه کمکی به تحول علوم انسانی می‌تواند بکند؟

 

در حوزه‌ علوم انسانی، مهم­ترین کار ایشان اقتصادنا است؛ یعنی مهم­ترین کاری که ایشان کرده، در حوزه‌ اقتصاد است. نقش این کتاب در تاریخ اقتصاد اسلامی، به قدری مهم است که من به‌جرئت می‌گویم اقتصادنا قرآن اقتصاددان‌های اسلامی است؛ یعنی ما اقتصاددان اسلامی را که اقتصادنا نخوانده باشد، اقتصاددان اسلامی نمی‌دانیم. من حدود پانزده سال قبل، در مراکش، در اجلاسی با عنوان اسلام و مسائل روز شرکت کرده بودم و آنجا با چند تن از اساتید دانشگاه‌های عربستان آشنا شدم؛ از افتخارات آن استادان سعودی این بود که چند صفحه‌ای یا چند فصلی از اقتصادنا را تحصیل کرده بودند. آنها می­ گفتند اقتصادنا رسماً در دانشگاه‌های سعودی تدریس می‌شود؛ این در حالی است که انتشار و فروش کتاب‌های شیعه در عربستان ممنوع است؛ چه رسد به تدریسش در دانشگاه‌ها. البته همین استادهایی که کتاب شهید صدر را خوانده بودند، او را نمی­ شناختند و نمی‌دانستند که شیعه بوده و در عراق شهید شده، ولی به عنوان یک اقتصاددان برجسته‌ اسلامی و صاحب­نظر اقتصاد اسلامی از ایشان یاد می­ کردند. آنها از سلفی‌های متعصب بودند، ولی با افتخار اعلام می‌کردند که از اقتصادنا درس گرفته ­اند. این جایگاه اقتصادناست و تا جایی که من اطلاع دارم، هیچ کتابی از کتاب‌های نویسندگان معاصر شیعه، چنین جایگاهی نداشته است.

 

* مهم­ترین خصوصیت اقتصادنا چیست؟ با توجه به موضوع مصاحبه، چگونه این کتاب می ­تواند راه تولید علم دینی در زمینه اقتصاد را به ما نشان بدهد؟

 

اقدام شهید صدر، در تاریخ علوم اسلامی، مثل و مانند نداشت. قبل از آقای صدر آثاری در اقتصاد اسلامی تألیف شده بود، ولی چون در ایران و به زبان فارسی بود، در ایران محدود ماند؛ اما کتاب‌های آقای صدر به اصرار خود ایشان در بیروت که مرکز جهان عرب بود و هنوز هم هست، چاپ می‌شد، نه در عراق. کتاب‌های ایشان از بیروت به جهان اسلام راه می ­یافت و به همین دلیل، ایشان کاملاً شناخته شد.

 

آقای صدر اقتصادنا را در شرایطی نوشته که اندیشه ‌مارکسیستی به شدت در عراق توسعه پیدا کرده بود و بحث‌های مارکس درباره اقتصاد و سرمایه ­داری و سوسیالیست، در عراق کاملاً رواج داشت. او از آثاری که در آن زمان از منابع مارکسیست‌ها در اختیارش بوده، نوعاً استفاده کرده و بر اساس همان آثار، نظام سرمایه ­داری و نظام سوسیالیستی را توضیح داده؛ بعد با یک نگاه مبنایی به این بحث پرداخته که آیا اسلام در مقابل نظام سرمایه ­داری و نظام سوسیالیستی، نظام اقتصادی دارد یا نه؟ اقتصادنا تلاشی است برای توضیح این مسئله که اسلام، راه سوم است؛ نه سرمایه ­داری است و نه سوسیالیستی. در حال حاضر در همین حوزه‌ علمیه‌ قم، این عقیده، مخالفان فراوان دارد و بسیاری معتقدند اسلام، اقتصاد ندارد و به کلی.

 

چیزی به نام اقتصاد اسلامی نداریم. بعضی از آنها که اکنون دارای مسئولیت‌های بالای اجرایی در کشور هستند، به صراحت می‌گفتند که اقتصاد اسلام، همان اقتصاد سرمایه داری است. بعضی‌ها نمی‌گفتند اسلام اقتصاد ندارد، بلکه می‌گفتند منظور آقای صدر این بوده که اقتصاد اسلامی وجود دارد، ولی ما نتوانسته ­ایم به آن دست پیدا کنیم. البته آقای صدر در اقتصادنا، آنجا که به دنبال کشف نظام اقتصادی اسلام است، می‌گوید آن چیزی که ما داریم، در واقع احکام اقتصادی است که روبناست و در اختیار ماست، ولی زیربنا را که نظام اقتصادی است، نداریم. برای به دست آوردن نظام اقتصادی، باید از طریق عناصر روبنا، عناصر زیربنا را کشف ‌کنیم. ایشان این کار را به صورت تطبیقی انجام می­ دهد که این یک دید روش­شناسانه است و برای کشف روش آن نظام، این ایده‌ روبنا و زیربنا را مطرح می‌کند. یکی از نکات مهم اقتصادنا هم همین روش‌شناسی است.

 

همه‌ ما یک چیزهایی درباره اسلام می‌گوییم، ولی روش استخراج آن از اسلام سامان داده نشده است، آقای صدر سعی کرد این روش­شناسی را سامان دهد. ایشان برای رسیدن از روبنا به زیربنا مجموعه‌ای از احکام را در نظر می­گرفت تا از طریق این مجموعه احکام، به عنصر زیربنایی آنها برسد. در این مرحله‌ انتقال از روبنا به زیربنا، با مشکلی مواجه می‌شود؛ مشکل این بود که فتواها و مجموعه احکامی که می ­خواست از طریق آنها به عنصر زیربنا برسد، در بعضی جاها با هم سازگاری کافی را نداشتند. اینجا آقای صدر می‌گوید که من برای کشف زیربنا از طریق روبنا، به فتاوای خودم اکتفا نمی‌کنم، بلکه هر فتوایی که بتواند آن زیربنا را برای من کشف کند، به کار می‌گیرم. به همین دلیل ایشان در قسمت دوم اقتصادنا، فتواهای کسانی مثل علامه حلی را مطرح می­ کند.

 

اینجا یک معضل روش‌شناسی یا احتجاجی پیدا می‌شود؛ و آن این است که وقتی فتوایی را قبول نداریم، به این معناست که آن را باطل می‌دانیم و نظر اسلام نمی‌دانیم؛ پس چطور می ­توانیم از آن استفاده کنیم؟ آقای صدر در پاسخ به این معضل می‌گوید: ما یک وقت در مقام استنباط احکام الهی هستیم و یک وقت در مقام إسناد این مطلب به اسلام هستیم. وقتی اسلام­ شناس شناخته ­شده‌ای مثل علامه حلی یا شیخ طوسی، فتوایی دارد، ما می‌توانیم بگوییم اسلام این­گونه گفته، هرچند خودمان آن فتوا را جزئیاً قبول نداشته باشیم. خلاصه آنکه در حوزه‌ علوم انسانی به معنای امروزی، مهم­ترین نوآوری ایشان در حوزه‌ اقتصاد بوده است.

 

* البته نمی ­توان گفت که ایشان تمامِ حرف را در زمینه اقتصاد اسلامی زده؛ چه ­بسا باید در این زمینه فعالیت ­های جدی­تری در حوزه علمیه و پژوهشگاه ­ها صورت بگیرد تا شاهد تحولی در اسلامی ­سازی علم اقتصاد باشیم.

 

حتماً همین طور است. شهید صدر در واقع راهی را باز کرد که همه‌ بعد از ایشان، از این معبر عبور کردند. آقای صدر این نظریه را مطرح کرد که طریقه اسلام غیر از سرمایه­ داری و سوسیالیسم است و این طریق، معیارها و شاخص‌های خاص خودش را دارد. ایشان سعی کرد این نظریه را سامان دهد. البته این ساماندهی، با یکسری معضلاتی مواجه بود که من معتقدم آقای صدر، به بسیاری از این معضلات توجه داشته، ولی یکی از ویژگی‌های ایشان این بود که معضلات یک بحث، مانع نمی‌شد که آن بحث را مطرح کند؛ بلکه مطرحش می‌کرد و در حد توان خودش، تلاش می‌کرد معضلاتش را رفع کند و فرصتی هم ایجاد می‌کرد که دیگران آن بحث را ادامه دهند.

 

طرح ایده‌ نظام اسلامی در قبال سرمایه ­داری و سوسیالیسم، بحث بسیار مهمی را در حوزه‌ علوم انسانی باز کرد. ما باید بین حوزه‌ علوم توصیفی با علوم هنجاری، تفکیک قائل شویم که متأسفانه این تفکیک صورت نمی‌گیرد و باعث مغالطه‌ در علوم انسانی می­ شود؛ یعنی علوم توصیفی و علوم هنجاری با هم خلط می‌شود. غربی‌ها و به تبع آنها، غرب زده‌ها اصرار دارند که علوم، وابسته‌ به عقیده نیست و اینها دانش‌هایی فراتر از عقیده است که این نظریه، یک چالش جدی شده است. چند سال قبل در دانشگاه صنعتی شریف جلسه‌ای داشتم و در آن جلسه برای توضیح بحث خودم، یعنی نظریه‌ اندیشه‌ مدون، در تطبیق‌ در حوزه‌ اقتصاد، یک اقتصاددان برجسته‌ از اقتصاددانان معاصر، که الآن مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور کشور ما هم هست، این اشکال را مطرح کرد که این اقتصاد اسلامی که شما می‌گویید، معنا ندارد. اقتصاد، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. بعد مانند غربی­ ها استدلال کرد و گفت که ما در پزشکی، با انسان طبیعی سروکار داریم و وقتی درباره قلب صحبت می‌کنیم که مثلاً قلب این­گونه ضربان دارد، خون این­گونه جریان دارد، کاری نداریم صاحب این قلب، مسلمان است یا مسیحی، بودایی است یا هندو؛ هرچه باشد، قلبش این­گونه کار می­ کند. ایشان می‌گفت ما در اقتصاد هم، با انسان اقتصادی سروکار داریم، بدون اینکه به عقیده‌اش کاری داشته باشیم. انسانی که داخل بازار می­ شود، وقتی می‌بیند مثلاً فلان جنس ارزان است، می‌خرد و اگر گران باشد، نمی‌خرد. وقتی ارزان‌ باشد، زیادتر می‌خرد؛ وقتی زیادتر خرید، قیمت بالا می‌رود و اینها ربطی ندارد به اینکه مسلمان باشد یا کافر یا مسیحی. متأسفانه حتی بعضی از دوستان طلبه‌ ما هم که رشته‌ اقتصاد خواندند و به عنوان کارشناسان اقتصاد اسلامی شناخته می‌شوند، همین استدلال را قبول دارند. در ظاهر کارشناس اقتصاد اسلامی هستند، ولی معتقدند اسلام اقتصاد ندارد.

 

آقای صدر بین حوزه‌ نومیتیو و دسکریپتیو تفاوت قائل شد؛ یعنی گفت آن چیزی که ما می‌گوییم اسلامی، نومیتیو است و هنجاری است و ما فعلاً با آن دسکریپتیو و توصیفی کاری نداریم.

 

* ایشان می‌گویند کاری نداریم، چون وجود عینی ندارد…

 نه، ایشان اصلاً سراغ آن نمی‌رود، از همان اول سراغ هنجاری می‌رود. تأکید ایشان بر هنجاری است؛ یعنی در همان فضای مارکسیستی، یک نظام سرمایه­ داری بود که مارکسیست‌ها نقدش می‌کردند و یک نظام سوسیالیستی بود که سرمایه­ داری نقدش می‌کرد، و شهید صدر یک نظام اسلامی مطرح می‌کند که منتقد هر دوی آنهاست؛ به نظر من یکی از مهم­ترین کارهای آقای صدر، تفکیک کردن هنجاری و توصیفی است و ما اگر بدون توجه به این تفکیک، علوم انسانی اسلامی را دنبال کنیم، قطعاً به بیراهه می‌رویم؛ بنابراین باید اول این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم. آنجا که اولاً و بالذات دنبال دیدگاه اسلام می‌گردیم، هنجاری است و ثانیاً و بالعرض، توصیفی هم پیدا می‌شود؛ اما مخالفان می‌گویند اقتصاد، یک امر جهانی است و سرمایه­ داری و سوسیالیستی و اسلامی و مسیحی ندارد و تفکیکی که آقای صدر کرده بین نومیتیو و دیسکریپتیو بود که این تفکیک را قبلاً مارکسیست‌ها کرده ­اند و آنها پیشگامان این تفکیک بودند. آنها اقتصاد سرمایه ­داری را بر اساس ارزش‌های سرمایه­ داری سامان دادند و آقای صدر هم بر اساس همین نگاه، سعی کرد اقتصاد اسلامی را تا جایی که فقاهت و اصول ایشان اجازه می‌داد، در یک قالب منطقی عرضه کند که به لحاظ مبانی فقهی و اصولی، قابل دفاع باشد. قسمت دوم اقتصادنا که دراین­ باره است، واقعاً یک تلاش نفسگیر است؛ چون قسمت اول اقتصادنا نقد و نفی سرمایه ­داری و سوسیالیست‌ است؛ ولی ساختن خیلی سخت‌تر از تخریب کردن است و به همین دلیل، ایشان در قسمت دوم خیلی به زحمت افتاده است.

 

ایشان بر اساس الگوی سوسیالیست‌ها به جستجوی نظام اسلامی رفته و سعی کرده الگوی اسلامی را عرضه کند که در این جهت هم، به نظر من بسیار موفق بوده است؛ تا جایی که امروز، اقتصادنای ایشان، قرآن اقتصاد اسلامی است و هرچه از اقتصاد اسلامی داریم، وامدار کتاب ایشان است. البته این کار مهم، نواقصی هم داشته است، ولی گام اول بوده و این گام، گام بسیار بلند و شجاعانه‌ای در آن دوران بود. توجه داشته باشید که اول انقلاب در ایران، بحث اسلامی کردن اقتصاد مطرح شد. در آن زمان، یکی از بزرگان در سطح مدیریت کلان کشور، گفته بود بر اساس مکاسب، اقتصاد اسلامی را ایجاد کنید! یعنی تا آن موقع بزرگان ما حقوق اقتصادی را که مکاسب، یکی از نماینده‌های آن است، از اقتصاد اسلامی به معنایی که مطرح است، تفکیک نمی‌کردند و توجه نداشتند که مکاسب، یک سری احکام و حقوق است، ولی آقای صدر سال‌ها قبل، در اقتصادنا این بحث‌ها را مطرح کرد و به اعتقاد من، باب بزرگی را در راه دستیابی به علوم انسانی اسلامی باز کرد. البته آقای صدر می‌خواست در حوزه‌ جامعه‌شناسی کار کند و اسم کتابش را هم مجتمعنا بگذارد، ولی نتوانست؛ یعنی ظرفش نبود و شاید هم ابزارش را نداشت.

 

* تقدمش از نظر خودشان قبل از اقتصادنا بود، ولی جامعه اجازه نداد. به شاگردانشان گفته بودند من همه‌ مطالب مجتمعنا در ذهنم هست، ولی وقت نگارش ندارم. شاید مجتمعنا در فضای امروز جامعه نیاز است.

 

بله چون در آن دوران، عقاید مارکسیستی رواج داشت و مباحث اقتصادی مطرح بود. سال‌ها قبل، سال ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۷، قرار بود اجلاسی در مجموعه‌ دارالقرآن مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی (رضوان‌الله علیه) با عنوان اسلام و جامعه برگزار شود. هیئت‌علمی اجلاس، مرحوم آیت ­الله معرفت، مرحوم آیت ­الله آصفی، حضرت آیت ­الله سبحانی (حفظه الله) و یک بزرگوار دیگر بودند. بنده هم بودم. آقای سبحانی در جلسات مقدماتی اجلاس، کار را تقسیم کردند و اقتصاد را به ما دادند. آنجا گروهی از دوستان طلبه‌ فاضل تشکیل دادیم و گفتیم کل قرآن را با در نظر داشتن سؤالات اقتصادی ببینند و همه‌ آیاتی را که به نظرشان به اقتصاد مربوط می­ شود، استخراج کنند. برای سامان دادن این آیات هم اقتصادنای آقای صدر را الگو قرار دادیم و آن موقع بود که با معضل­ ها و خلأهای این کتاب مواجه شدیم. مشکل این بود که بعضی از آیات در الگوی آقای صدر نمی گنجید. اینجا بود که احساس کردیم الگو یک اشکالی دارد و این بحث که این الگو چه اشکالی دارد، به بحث نظریه اندیشه مدون منتهی شد. به هر حال ما تا آن موقع، هیچ الگوی دیگری نداشتیم؛ یعنی هیچ­کس دیگر مانند آقای صدر به بحث سامان نداده بود و ما تا پیش از سال ۱۳۶۸ که اندیشه مدون را مطرح کردیم، جز نظریه شهید صدر نظریه ای نداشتیم؛ حتی از شهید مطهری و شهید بهشتی.

 

* درباره اهل سنت چیزی نفرمودید. آیا مطلبی نداشتند؟

اهل سنت در این حوزه، به لحاظ تئوریک چندان قوی نیستند و کاری هم کرده ­اند، خودشان نکرده ­اند، دیگران آن را سامان داده ­اند. البته داستان آنها به کلی متفاوت است؛ غرب وقتی به این نتیجه رسید که انقلاب اسلامی که در ایران اتفاق افتاده، ماندگار است، مراکز علمی غرب، به خصوص انگلستان که مغز متفکر غرب در انگلستان است، دنبال اقتصاد اسلامی رفتند؛ چون معتقد بودند که زیربنا اقتصاد است و همه از این جهت مارکسیست هستند. به همین دلیل به دنبال اقتصاد اسلامی رفتند. بعد از سی و چند سال در ایران، هنوز استادان برجسته می‌گویند اسلام اقتصاد دارد یا ندارد؟ اما انگلیسی‌ها حدود سی سال قبل، رشته‌ اقتصاد اسلامی را راه­اندازی کردند. در حالی که اینجا هنوز وزارت علوم چنین مجوزی نداده، آنها شروع کردند به تربیت محقق و نوشتن کتاب؛ بعد که دیدند اینها چون غربی است، بین مسلمانان جا نمی ­افتد، اقتصاد اسلامی را در عرب‌ها ایجاد کردند و از جهان اسلام و از مصر و عربستان و… نیرو جذب کردند. در واقع، بیشتر اقتصاد اسلامی که عرب‌ها دارند و محصولاتشان، برای غرب است. غرب به این اکتفا نکرد و برای مطالعه و آزمایش محصولاتش، بازار مالزی را پایلوت قرار داد.

 

انتهای پیام/

کد خبر : 28427
تاريخ ثبت خبر : 2 شهریور 1395
ساعت بارگزاری خبر : 09:44
برچسب‌ها:, , , , , , , , , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)