به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شماره ۲۷۳ مجله پنجره، دکتر عطاءالله رفیعی آتانی یادداشتی در خصوص توسعه یا پیشرفت نوشته است، که در ادامه می آید:
توسعه دارای یک ماهیت برداری است که بر دو رکن اساسی حرکت (تغییر) و جهت حرکت (هدف) استوار است. برهمین اساس توسعه به مفهوم و مصداق رایج و غربی آن، به معنای حرکت و تغییر از هر وضعیتی بهسمت تحقق وضعیت کنونی کشورهای توسعه یافته میباشد. بنابراین مقصد توسعه کاملا معین است. اما در نظریه اسلامی پیشرفت، اساس حرکت و جهت حرکت شناخته است، اما پایان آن را تاکنون هیچ جامعهای تجربه نکرده است؛ زیرا فرد و جامعه در فرایند پیشرفت بهسمت کمال بینهایت در حال «شدن» مستمر است. بنابراین هرگام در روند پیشرفت، نسبت به ماقبل خود «مقصد» و نسبت به مابعد خود «پلهای» دیگر خواهد بود.
عقلانیت بهعنوان قلب، جان و جوهر توسعه، تلقی میشود و از این رو مهمترین پیشفرض بنیادی تئوریهای رایج توسعه بهشمار میآید. عقلانیت در تعریف، عبارت است از تخصیص اختیاری و آزادانه منابع کمیاب بین گزینههای متعدد و جایگزین، بهروشی که اهداف (منافع فردی) به بیشترین حد برسند. گرچه درباره تعریف ارائهشده توافقی عمومی وجود دارد، اما این توافق در چگونگی بهکارگیری و پذیرش آن در عمل وجود ندارد. مخالفتها به دو مسئله اصلی برمیگردد: مسئله نخست آن است که آیا عقلانیت یک تبیین برای چگونگی ماهیت انسان در واقعیت و عمل است؟ یعنی انسان آنچنانکه هست؛ یا اینکه یک تعریف برای انسان مطلوب، معیار و استاندارد است؟ و در حقیقت یک بیان برای انسان چنانکه باید باشد و چنانکه باید عمل کند؟ مسئله دوم آن است که آیا اصول عقلانیت برای همه جوامع کاربرد دارد یا برای نوع خاصی از جوامع یا مرحله خاصی از تاریخ یک جامعه؟
با توجه به تاثیر اساسی پیشفرضها بهویژه پیشفرضهای بنیادی در تئوریهای علمی، پرونده حاضر نشان خواهد داد عقلانیت با تعریفی که در غرب از آن صورت گرفته، پیشفرضی غیر واقعی است و این امر خود به غیر واقعی بودن تئوریهای توسعه منجر شده است. همچنین اکنون که عقلانیت غربی یک واقعیت انسانی نیست، با توجه به مبانی فلسفی واقعبینانه نیز یک مطلوب جهانشمول انسانی نمیباشد. در نتیجه دانشِ توسعه نه واقعی است و نه باید دستورالعملهای سیاستگذارانه واقعی و مطلوب تلقی شود .
انتهای پیام/