| امروز یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

شهریار زرشناس در کارگروه تاریخ تفکر غرب:


در غرب قرون وسطی خدای دینی حاکم نیست

شهریار زرشناس گفت: مبنای سکولاریزم غرب مدرن، بشرانگاری است اما در قرون وسطی آموزه هایی که به نام دین ارائه می شد چون ذات غیر دینی داشت خود، سکولاریزم را محقق می کرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی باشگاه هنرپژوهان جوان، کارگروه تاریخ غرب شهریار زرشناس، سه شنبه چهارم خرداد ماه تشکیل گردید و محورهای ذیل مورد بحث تفکر اسکولاستیکی، سکولاریسم تئوسانتریک، نیست انگاری قرون وسطی و اخلاقیات کاتولیکی مورد بررسی قرار گرفت.

 

اکنون گزارش کوتاهی از این نشست از نظر شما می گذرد.

 

اندیشه اسکولاستیک، اندیشه نظری و فلسفی حاکم بر غرب قرون وسطی است. این عبارت از واژه scola به معنای مدرسه گرفته شده است. مولفه های تمدنی غرب باستان در قرن ۴ و ۵ میلادی با هجوم ژرمن ها از بین می رود و تا زمان شارلمانی اروپا از مظاهر تمدنی مثل کتابت، نظام قانونی و … برخوردار نبوده است. در حدود قرن ۸ و ۹ میلادی وقتی شارلمانی به سلطنت می رسد شاکله حقوقی، سیاسی و فرهنگی اروپای قرون وسطی را پی ریزی می کند. شارلمانی کسی است که سعی کرد نظام حقوقی و اداری تاسیس کرده، اقتصاد فئودالی را فرموله و آن را نظام مند و لازم الاجرا کند. وی همچنین با کلیسا تعامل برقرار کرده و مدارسی را در کلیسا ایجاد کرد که در آن مدارس اندیشه اسکولاستیک پا گرفت.

تفکر اسکولاستیکی به طور رسمی از قرن ۹ و با تاسیس اسکولاها آغاز می گردد. اما بنیادهای اولیه آن در قرون ۲ تا ۵ میلادی توسط چهره های برجسته ای چون آرگیونا (۲۵۴ م)، ترتولیان (۲۱۷ م)، ژوستین (۱۶۰ م) و آگوستین (۴۳۰ م) که به آنها آباء کلیسا نیز گفته میشود، پی ریزی می گردد. آبشخورهای نظری تفکر اسکولاستیک، اندیشه های پولسی به علاوه وحدت وجود خاص آرگیونا از یک سو و رویکر سنت آگوستینی از سوی دیگر است. جان مایه این تفکر یهودیت است، البته یهودیت درآمیخته با یوناینت که نقطه این درهم آمیختگی اول فیلون و بعد افلوطین می باشد. از دیگر ویژگی های تفکر اسکولاستیکی استوار بودن بر منطق ارسطویی است.

 

چون اسکولاستیک اندیشه منسوب به کلیسا بود، جریان مدرنیست به خصوص در قرن ۱۸، این اندیشه را مورد حمله قرار داده و آن را مترادف وهم، خرافه، یاوه و تاریک اندیشی دانست و هر اندیشه مذهبی را هم اسکولاستیکی نامید.

 

سکولاریزم یعنی عرفی کردن و غیر دینی کردن همه حوزه های حیات اعم از اقتصاد، فرهنگ، سیاست و … . غرب قرون وسطی وجهی از سکولاریزم را داراست منتها سکولاریزم آن با سکولاریزم غرب مدرن تفاوت دارد. مبنای سکولاریزم غرب مدرن، بشرانگاری است اما در قرون وسطی آموزه هایی که به نام دین ارائه میشد چون ذات غیر دینی داشت خود، سکولاریزم را محقق می کرد. البته در مسیحیت در خصوص رابطه با سیاست دو دیدگاه وجود داشت. یک دیدگاه معتقد بود کلیسا باید هم عرض شاه بوده و کاری به روندهای سیاسی اجتماعی نداشته باشد. اما دیدگاه دیگر اعتقاد داشت کلیسا باید بر شاه مسلط باشد. در غرب قرون وسطی دیدگاه دوم، دیدگاه ضعیفی بود.

 

در غرب قرون وسطی خدای دینی حاکم نیست بلکه این تئوس است که تحت نام خدا حکومت می کند. پس طبیعی است که عالمی که ذیل آن پدید می آید عالمی نیست انگار باشد. این نیست انگاری با نیست انگاری عالم مدرن تفاوت دارد. در قرون وسطی حجابی که بین انسان و خدا قرار می گیرد حجاب تئوس است اما در غرب مدرن آن حجاب، حجاب خودبنیادانگاری است.

 

کلیسا تا چند سده تنها سازمان اجتماعی و حافظ نظم اجتماعی در قرون وسطی بود. مولفه های هویتی یک انسان در قرون وسطی شامل تعلق به کدام محله، تعلق به کدام زمین اربابی یا سلسله مراتب اربابی و تعلق و پیروی از کدام کلیسا بود. در ذیل کلیسای کاتولیک انبوهی از گرایش های کوچک و بزرگ شکل گرفته بود. اما نکته مهم این است که کلیسا یک نظام اخلاقی داشت که مانع ثروت اندوزی و انباشت ثروت می شد.

یکی از دلایلی که جلوی رشد سرمایه را می گرفت همین نظام اخلاقیات کاتولیکی بود. در نظام اخلاقیات کاتولیکی هرگونه تلاش برای زندگی مادی بیش از نیاز حداقلی، محکوم میشد. ربا ممنوع بود (البته بسیاری از کشیش ها و فئودال ها رباخوار بودند اما آنها در عمل از قانون تخلف می کردند.) و صنوف مختلفی در قرون وسطی از حدود قرن ۹ شکل میگیرد که هرکدام برای خود دارای نظام حقوقی لازم الاجرایی بودند که از اخلاقیات کاتولیکی منشا شده بود. برای مثال بر طبق این نظام حقوقی، سخت گیرانه نظارت میشد که کسی کالایش را تبلیغ نکند، از کیفیت آن کم نگذارد و یا قیمتش را بالا نبرد.

 

انتهای پیام/

کد خبر : 23665
تاريخ ثبت خبر : 9 خرداد 1395
ساعت بارگزاری خبر : 11:36
برچسب‌ها:

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)