به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، ساسان شاه ویسی اقتصاددان و رئیس سابق مرکز مطالعات راهبردی دانشگاه تهران معتقد است: راهکار اجرای اقتصاد مقاومتی این است که اقتصاد کشور را مردمی کرده و برای اقتصاد، جهش درون زا تعریف کنیم؛ ولی متأسفانه دولت یازدهم اعتقادی به مردمی کردن و درون زایی در اقتصاد ملی ندارد.
وی با انتقاد از عملکرد دولت در بخش فرهنگسازی و گفتمانسازی میافزاید: اتفاقی که امروز به عنوان ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی میافتد، به دور از فرهنگسازی، گفتمانسازی، اقتصاد مردمی و مبتنی بر عدالت، سلامت و اقتصاد است و تا زمانی که این رویکرد وجود داشته باشد، یک درّه بزرگ اختلاف و تفاوت را میان نیازها و هنجارهای مردمی و هنجارهای دولتی که در اقتصاد شکل میگیرد، شاهد خواهیم بود.
متن گفتگوی ما با این استاد دانشگاه را در زیر میخوانید:
*اقتصاد اسلامی چه خصوصیاتی دارد و چه رابطهای میان اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی وجود دارد؟
مشخصاً اقتصاد اسلام، چارچوب و قابلیت هر گونه فعالیت اقتصادی مبتنی بر احکام و آمرها و مناهی اسلامی است؛ به عبارت بهتر ما نمیتوانیم بگوییم نظام اقتصادی و اقتصاد اسلامی. بنده معتقدم در نظام اسلام، بخشی از فعالیتها اقتصادی، بخشی سیاسی، بخشی فرهنگی، اجتماعی و علمی است. یعنی جزئی از نظام اسلامی را “اقتصادی” میگوییم.
اقتصاد اسلامی بخشی از نظام اسلامی را شکل میدهد و در کنار فرهنگ؛ احکام، ارزشها، مبانی، قابلیت، استعدادها، نیروی انسانی و ظرفیتهای نظام اسلامی وجود دارد.
بنابراین صرف تعریفسازی از دو کلمه “اقتصاد” و “اسلام” نمیتوان به ظرفیتهای بسیط اقتصاد اسلامی دست پیدا کرد. اگر منطق و فرض اولیه را پذیرفته باشیم که منظور از اقتصاد اسلامی بخشی از نظامات اسلامی است که قابلیت و رفتارهای اقتصادی را در خود مورد ارزیابی، نظارت، هدایت، مدیریت و پشتیبانی قرار میدهد، میتوان گفت اقتصاد اسلام در مانَحنُ به تعالی کردن تفکر انسان خداباور، تفکر دین مدار و قابلیت بخشی استعداد درون نهاد انسان برای متعالی شدن نسبت به ذات ربوبی کمک میکند و فعالیت و رفتار اقتصادی نردبان متعالی شدن است.
اگر این مفروض را برای اقتصاد اسلام پذیرفته باشیم میتوان گفت ظرفیت اقتصاد اسلام یعنی اقتصادی که در آن ریا، تزویر، دورویی، گناه، خطا، تفکر ناروا و ناشایست وجود ندارد. به عبارتی حرکت در تحول پاک سرشت و مبتنی بر سلامت و صداقت را در رفتار و بازخوردهای رفتار انسان انتظار داریم.
*تعریفی از اقتصاد مقاومتی ارائه کنید؟
اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که از فشارها، تهدیدات و از دست رفتن ارزشها در ساخت و ساحت درون مایه انسان جلوگیری کند.
منظور ما اقتصاد ملی است و فرمایشات مقام معظم رهبری نیز درباره اقتصاد ملی است؛ اما از منظر اقتصاد فرد، خانواده، جامعه و نهاد ملی به موضوع نگاه میکنیم.
اگر ما به درستی اقتصاد مقاومتی را تعریف کنیم، میتوانیم به متعالی شدن انسانها، خانواده و نهایتاً اقتصاد ملی جامعه کمک کنیم. به عبارتی اقتصاد ملی متعالی نخواهد شد مگر اینکه ما ظرفیت مقاومپذیری در درون اقتصاد خانواده را که با هر موجی، ضعفی و تهدیدی بخواهد دچار گسست یا شکست شود، بالا ببریم. اگر ظرفیت را در خانواده و جامعه بالا ببریم، تعمیمپذیری آن به جامعه و نهایتاً ساحت ملی آسانتر خواهد شد.
وقتی مرزهای بین اقتصاد مبتنی بر نظام اسلامی و هسته و شالوده آن به عنوان خانواده و اقتصاد مقاومتی را کنار هم قرار دهیم، نزدیکی و تجانس و رابطه منطقی و مستقیم اقتصاد مقاومتی و اقتصاد مبتنی بر نظام اسلام را میتوانیم شکلپذیر کنیم.
*اقتصاد مقاومتی یک روش است یا مبتنی بر مفاهیم معرفتشناسانه شکل گرفته است؟
اگر بخواهیم اقتصاد را تعریف کنیم، اقتصاد روش محض نیست؛ در بسیاری از حوزهها اقتصاد، به یک علم و در برخی از ساحتها به یک نظام تعبیر میشود و در برخی از تفکرات به یک مکتب تعریف میشود.
به عنوان یک روش ما نمیتوانیم در نظام مبتنی بر اسلام، اقتصاد را تعریف کنیم و ضرورت دارد مبانی نظری و معرفتشناسی این تفکر تبدیل به هنجاری از جنس بینش و ارزش شود که بتواند در ساخت انسانها و رفتار آنها به عنوان مهندسی حکومت خود را پیدا کند.
به صرف نگاه کردن یک روش به اقتصاد مقاومتی، هم جفا به مفهوم و مُدل اقتصاد مقاومتی شده و چه بسا قابلیت و ظرفیتی که در منطق بزرگتر به عنوان اقتصاد مبتنی بر حاکمیت اسلامی میشود، را به چالش خواهد کشاند.
*تفاوت اقتصاد مقاومتی و ریاضتی در چیست؟
مهمترین مفهومی که برای اقتصاد میتوان امروز در نظر گرفت این است که حداقل منابع را به حداکثر منافع تبدیل کنیم. اگر این چارچوب و ظرفیت را مورد ارزیابی دقیق قرار دهیم، آن زمان میپرسیم که آیا هر علمی، معرفتی، تکنیک و تاکتیکی و اقدامی در حوزه اقتصاد ریاضتی است؟
*آیا میتوانیم از این مفاهیم این را برداشت کنیم که ما میخواهیم جمعی از انسانها را دچار ریاضت کنیم؟
به نظر میرسد کلمهسازی اقتصاد ریاضتی منطق حاکم بر نقش اقتصاد در رفتار انسانها را دچار چالش میکند. اقتصاد مقاومتی سعی میکند ظرفیتهای اقتصاد را متکثر، مانا و پایدار کند؛ قدرت بهرهبرداری از منابع را افزایش دهد؛ قدرت شکنندگی بهره بردارکننده از محیط اقتصادی را کاهش دهد و دوام و بقای مؤلفههای اقتصادی و بهبود وضعیت را تعریف کند. اما چیزی که به عنوان غلط مصطلح با اسم “اقتصاد ریاضتی” یاد میشود، یعنی سختی را وارد مهندسی اقتصاد کردن به خاطر اینکه ابزارهای لازم جهت بهرهگیری مناسب از منابع وجود ندارد. برخی این تعبیر را میکنند که ما بودجه لازم را جهت شکوفاکردن اقتصاد نداریم، یا برخی میگویند به دلیل فقدان علم و دانش لازم نمیتوانیم اقتصادمان را شکوفا کنیم و برخی دیگر میگویند اقتصاد ما چون به شدت دولتی است سرمایهگذار داخلی و خارجی وجود ندارد و به همین دلیل نمیتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم.
لذا همه این مسائل به این تعمیم داده میشود که برخی اقتصاد خود تحریمی و ریاضتی تعریف میکنند و از آن به عنوان اقتصاد ریاضت یاد میشود و بلافاصله میگویند در شرق اروپا به دلیل بحرانهای اقتصادی بوجود آمده، آنها نتوانستند خود را با پیشرفتهای اقتصاد غرب همراه کنند؛ لذا آنها با نبود درآمد و حذف هزینهها، رفاه را نیز حذف کردند.
اقتصاد مقاومتی با این رویکرد و نگاه نه تنها مخالف است، بلکه در بستر و اقلیم متفاوتی از غلط مصطلح اقتصاد مقاومتی سکنی میگُزیند و رویکردش شناسایی درست منابع و قابلیتمند کردن و تعمیمدادن آنها در ظرفیتهای اثرگذار اقتصاد ملی است و از همه مهمتر اگر ما توانستیم این ظرفیتها را به درستی تعریف کنیم، به این میرسیم که آُسیبهای موجودمان چیست و آیا میتوانیم این آسیبها را به شکل ذاتی در ساحت استحکامات درونی اقتصاد خودمان برطرف کنیم؟ آیا بایستی با توانایی بخشی از جنس ابتکارات خارج از محیط بیرونی مانند ورود فناوری، سرمایهگذاری، دانش و استفادهکردن از مُدلهایی که در محیط بیرونی وجود داشته، بخشی از دفورم که با عنوان قابلیت اقتصاد انطباقی یاد میشود را به وجود آوریم.
*درباره فرهنگسازی در بحث اقتصاد مقاومتی چه خلأهایی وجود دارد؟
به نظر بنده دولت یازدهم به هیچ وجه در اشکال و خط و ربطهای رفتار اقتصادی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی، ساختار اقتصادی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی و دانش اقتصادی به معنای دانش اقتصاد مقاومتی گام برنداشته است. اگر قرار باشد ما زیرساختهای اقتصاد را تحول دهیم که از این مسیر بتوانیم توانمندیهای درونی اقتصاد ملی را شکل دهیم، چند مؤلفه اثرگذار به عنوان عدالت، سلامت و امنیت اقتصادی را باید با خود همراه کنیم.
اگر در سطح کارکردهای میانی اقتصاد بخواهیم اقتصاد پایداری را در قلمرو اقتصاد ملی تعریف کنیم، باید خوداتکایی داشته باشیم. اما چنین تعریفی نداریم و میگوییم با تعامل با اقتصاد بینالملل میتوانیم اقتصاد خود را فعال کنیم. ما باید اقتصادمان را مردمی کنیم. اما چنین اعتقادی در دولت مستقر وجود ندارد که اقتصاد مردمی شود. ما میگوییم برای اقتصاد خود جهش درونزا باید تعریف کنیم ولی دولت اعتقادی به درونزایی در اقتصاد ملی ندارد.
مقام معظم رهبری در فرمایشات خود اشاره فرمودند که الگوی اقتصاد مقاومتی بومی و برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی است؛ ولی متأسفانه دولت یازدهم بسیاری از چالشها را با بومی بودن و مهندسی رفتار و مدیریت و برآمده از فرهنگ انقلابی – اسلامی دارد.
بنابراین زمانی که در اصل (اقتصاد مقاومتی) دچار مناقشه باشیم، در نتایجی همچون رفع مشکلات فرهنگسازی و گفتمانسازی اقتصاد مقاومتی، حفظ دستاوردها، تداوم پیشرفتها، تحقق آرمانها و عینیت بخشیدن به الگوی الهام بخش به عنوان نظام اقتصادی مبتنی بر اسلام، دچار تعارض و چالش باشیم، خروجی این رویکرد در فرهنگ چالش بزرگی است.
اتفاقی که امروز به عنوان ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی میافتد، به دور از فرهنگسازی، گفتمانسازی، اقتصاد مردمی و مبتنی بر عدالت، سلامت و اقتصاد است و تا زمانی که این رویکرد وجود داشته باشد، یک درّه بزرگ اختلاف و تفاوت را میان نیازها و هنجارهای مردمی و هنجارهای دولتی که در اقتصاد شکل میگیرد، شاهد خواهیم بود.
انتهای پیام/